متولد تهران در سال های دهه شصت است. تحصیلات آکادمیکش تماما در حوزه ارتباطات بوده.کارشناسی روابط عمومی و کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت رسانه از دانشگاه تهران را در کارنامه علمی خود دارد. خودش می گوید: در تمامی حوزه های کار خبر فعال بوده ام. حتی در مقطعی تایپیست هم بودم! فرصتی دست داد به بهانه یک فنجان چای پای صحبت های محمد رضا دهنادی بنشینم تا با او کمی درباره رشته ارتباطات و آینده آن و از تجربیاتش صحبت کنم.

 چرا ارتباطات؟
قبل از هر چیزی خیلی دوست داشتم بدانم چرا وارد حوزه ارتباطات شده است. یکی از مهم ترین نکاتی که عیار آدم ها را نشان می دهد انگیزه آنها است. پرسیدم چرا ارتباطات و چرا رسانه؟ مثال خوبی زد. گفت: ارتباطات در زمانه ما مثل سواد خواندن و نوشتن است. الفبا زمانه ما و یکی از لوازم زندگی امروز همین دانستن ارتباطات است. بیراه هم نمی گفت. چرا که وقتی به تاریخ انقلاب های بشری نگاه می کنیم انسان ها سه دوره مهم را پشت سر گذاشته اند. انقلاب کشاورزی و صنعتی دو دوره اول اند و انقلاب زمانه ما انقلاب اطلاعاتی است. دهنادی در اهمیت دانستن ارتباطات باور دارد که حتی اگر کسی حقوقدان هم باشد، بی نیاز از رسانه و ارتباطات نیست. گفت: روزی با خودم فکر می کردم اگر روزی ایران بخواهد قوی و استوار باشد، نیاز دارد تا در عرصه همین ارتباطات قوی شود.

ارتباطات مثل خانه داری است اما…

از او پرسیدم حالا شما که چیزی قریب به بیش از ده سال است که در حوزه ارتباطات و رسانه نفس زده اید نقشه راهی را که قرار است من و امثال من که دانشجوی ارتباطات هستیم طی کنیم را شرح دهد. چاله چوله ها را گوشزد کند. پیچ های تند و دست انداز های مسیر را نشانم دهد. نفس عمیقی می کشد. به گمانم دارد بالا و پایین می کند. می گوید: ببینید ارتباطات امروز مثل خانه داری است. می پرسد خانه داری کرده ای؟ میگویم پسر خانه هستم اما خانه داری نه. کمی می خندد. بعد ادامه می دهد. می گوید: خانه داری کاری است که به ظاهر همه بلدند اما بلد نیستند. ارتباطات هم اینگونه است. سهل ممتنع است. می پرسم چرا سهل؟ چرا ممتنع؟ می گوید: از زمانی که فناوری های موبایلی به وجود آمد و به این حد فرا گیر شد، دنیای ارتباطات و رسانه با موضوع شهروند خبرنگاران روبرو شده است. امروزه هر کسی می تواند ادعا کند خبرنگار است. می تواند ادعا کند رسانه دان است. امروز همه تولید کننده اخبار هستند. کمی تاب می خورد. کمرش را راست می کند و می گوید: خودمانی بگویم، علم ارتباطات امروز مثل خانه داری بدیهی است.

تفکر فلسفی، بنیادی ترین تفاوت انسان های رسانه ای

با خودم حدیث نفس می کنم. نمی گذارد دو کلام با جنابمان حرف بزنیم. اعتقاد دارد عرضه کار خبر و رسانه امروز به مراتب از مهندسی و پزشکی و… سخت تر است. شاخک هایم تیز شده است. می گوید: این عرصه نسبت به مهندسی و پزشکی سخت تر است زیرا کسی جز مهندس برق به فرض و پزشک قلب در این حوزه ادعایی ندارد. درست بر عکس رسانه و خبرنگاری که همه بلند فریاد می زنند “اَنا رَجلُ”. تیر خلاص را می زند. اگر کسی به این دید وارد کار خبرنگاری و رسانه شود که با چپ چینی و تنظیم خبر و… پولی به جیب بزند، راه را عوضی آمده. این جمله آخرش من را به فکر فرو می برد. پس یعنی قرار است من و امثال من سر نجات الهی بساط گدایی برپا کنیم؟ می گویم: ما برویم سماقمان را مک بزنیم پس. باز هم او می‌خندد. اما خدا وکیلی راستش را بخواهید حق می گوید. با این چیزها کسی در حوزه خبر نه ملا می شود و نه پولدار. می پرسم: اگر حوزه ارتباطات در بین مردم فراگیر شده و به قولی همه “نخوانده ملا هستند” پس فرق مایی که چند سال است پای ارتباطات به قولی ریش سفید کردیم چه باید کنیم؟ می گوید: ریش شما که حنایی است. این بار من می خندم. من خیلی از دیگران می پرسم. در حوزه کاری خودم یعنی همین رسانه و… خیلی جواب ها هم شنیده ام. اما چیزی که دهنادی گفت را از کمتر کسی شنیده ام. ی ا حداقل با این مدل و ادبیات نشنیده ام. دهنادی بنیادی ترین تفاوت یک دانشجوی ارتباطات با دیگران را در نوع تفکر و اندیشیدن می داند. قائل به این موضوع است که دانشجویی در حوزه مطالعات رسانه موفق است و حرفی برای گفتن دارد که اولا، دارای تفکر فلسفی در حوزه ارتباطات باشد و ثانیا، بنیاد های تحولات ارتباطی را بشناسد. بحثش کمی تخصصی شده است. از نت وندان که مقابل شهروندان است سخن می گوید. به تغییر بزرگ زیست جهان امروزمان اشاره می کند. از من می پرسد اگر کسی از شما بپرسد که موبایل خوب است یا بد چه خواهی گفت. مکث می کنم. منتظر می شوم خودش پاسخ سوال را بدهد. او هم مکث کرده تا من جوابی به او بدهم. می گویم متفاوت است. هر کسی چیزی می گوید. مثلا برخی می گویند مثل چاقو است هم استفاده های مثبت دارد و هم منفی. یا برخی می گویند هم موجبات سعادت است و هم شقاوت خیلی جدی می گوید اگر کسی چنین حرف و سخنی را بزند اساسا درکی نسبت به رسانه ندارد. چرا که اساسا دیگر مهم‌نیست که ما چه استفاده ای از این وسیله خواهیم داشت. امروز رسانه همان پیام است. سختی کار یک ژورنالیست حرفه ای اینجاست که باید در این فضایی که شبیه ابرهای مدیترانه ای دائما اطلاعات می بارد خودش قبل از مخاطب فهمیده باشد که در یک کهکشان دیگر زیست می کند.

ما در کدام سیاره و کهکشان زیست می کنیم؟

از او می خواهم کمی شفاف تر و ملموس تر توضیح دهد. برایم مثالی میزند. می گوید: فرض کنیم در سیاره ای دور که سطح آن پر از گاز دی اکسید کربن است قرار است موجودی شبیه انسان زندگی کند. می‌گویم نمی شود که انسان اکسیژن مصرف می کند. سریع می گوید: آفرین. نکته درست همینجاست که اگر قرار باشد کسی در آن کره زیست کند باید شش هایش به جای اکسیژن ، دی اکسید مصرف کند. ما باید بپذیریم که در یک کهکشان و یک فضای دیگر زیست می کنیم. کهکشانی که نیازمند تغییر نگاه و فکر ماست.
اگر واقعا می خواهیم در این دهکده جهانی کاری کنیم ورای دیگران باید این فضا و پشت پرده های این فضا را بشناسیم.

 آینده چیست؟ آینده دست کیست؟

آدم های موفق افرادی هستند که درگیر گذشته نیستند و به آینده فکر می کنند.میپرسم آینده رسانه ها چیست؟ رسانه ها در آینده چه جایگاهی دارند؟
می‌گوید قبل از هر چیز باید ابزار ها و جایگاه آنان را شناخت. باید آن فکری که منتج به ساخت آن ابزار شده است را شناخت‌. موضوع موبایل خوب است یا بد نگاه سطحی است. نگاهی بدون درک فضا است. ما همه آدمیتمان در پرتو رسانه ها دگرگون شده است‌. آدم امروز با آدم پنجاه سال گذشته فرق کرده است.رسانه ای رسانه است و حرفی برای گفتن دارد که با نگاه شناختی به پدیده ها نگاه کند. نگاهی که امروز دانشمندان علوم شناختی نسبت به پدیده ها و موضوعات دارند.نگاهی که نحوه اندیشیدن و درک انسان را بفهمد. آینده رسانه ها در گرو شناخت انسانِ بمباران شده اطلاعات و فهم کنش ها و واکنش های آن در ساحت اندیشه و ذهن است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.